سلام ارسلان هستم . درست مثل هر روز بود كه داشتيم توي اداره مثل يك اسب نجيب كار ميكرديم . خب همون طور كه از الان معلومه اداره اصلاااا دولتي نيست و كاملا خصوصيه . كه اره ديگه ما هم كه تو اين اداره اين برعكس بقيه ادارات دولتي مجبوريم مثل يك اسب نجيب كار كنيم . كه ديگر دوستانمون كاملا برعكسن و دارن توي ادارات دولتي مثل يك اسب نجيب مي خورند و مي خوابن . ديگه ساعت ريده بود به نزديكاي 4 و ما هم كم كم ديگه داشتيم كار هامون رو تموم ميكرديم كه مثل همون اسب نجيب به سمت خانه هايمان سواري كنيم . ديگه ساعت از 4 هم گذشته بود و همه رفته بودن و فط من مونده بودم و يكي ديگه از دوستان، منم داشتم ميرفتم كه ديدم اين دوست عزيزمون اصلا حتي تغييري تو حالتم نداده انگار كه بايد سه ا چهار ساعت ديگه بره خونشون و كارش تا اون موقع طول ميكشه . بهش گفتم چيكار ميكني وقت اداري تمومه ها ! گفتش كه من دو تا شيف ديگه هم وا ميستم و بعد از شيفت آخر كه ديگه تموم شد ميرم خونمون . بهش گفتم كه واقعا دو شيفت بيشتر كار ميكني ؟ چجوري آخه مرد مومن اينجا كه دولتي نيست !! گفتش كه اره ديگه كاريه كه شده و به پولش نياز دارم خب . اين شيفت هاي آخر يك مقدار تعرفه حقوق گرفتنش فرق داره و بيشتره . بهش گفتش كه : چي ؟ جريان چيه ؟ تو كه وضعت خوبه ديگه فكر نكنم اقدر به پول لازم باي كه بخاطرش انقدر بيشتر كار كني . گفتش كه : اره خب ولي الان چند وقتي هستش كه با يم خانواده اي اشنا شدم كه بچشون به دياليز نياز داره. ولي خودشون توان مالي اي ندارن كه ميخوان بچشون رو دياليز كنن . منم با كمك يك خيريه با اين خانواده آشنا شدم و از چند ماه پيش دارم به اون خانواده توي دياليز كردن بچشون كمك ميكنم . به همكارم گفتش كه بچه رو به كلينيك شبانه روزي طبرسي بردي؟ گفتش كه اره بابا فك كردي پس چرا شب رو تو اداره نمي خوابم و ميتونم برم خونمون . چون ميبرمش كلينيك شبانه روزي طبرسي ديگه .
۱۳:۳۷
- ۹۱ بازديد
- ۰ نظر