سلام ارسلان هستم .
چند وقت پيش به داداش كوچيكم گفتم كه اگر كمكم كني كه كارام رو تموم كنم منم بهت يه جايزه خوب ميدم از اون جايزه ها كه خودتم كلي خوشت مياد و حال ميكني . همون جا گفتش كه چه جايزه اي . اين يعني كه بسته به كاري كه بايد انجام بدم ممكنه كه هركاري كه ازش ميخوام رو انجام بده . بهش گفتم كه از اون شكلات خوشمزه ها خوبه ؟ گفتش كه نه پاستيل مي خوام . گفتم خب باشه اشكال نداره . بعد بهش كارو دادم و انصافا هم كار ساده اي بود و بازم با همه اينا خيلي خوب انجامش داد . امان از بعدش كه مثل يك داركوب داشت رو مخ من راه ميرفت كه بگير ديگه . منم ميخواستم بگيرما ولي تنبليم ميشه . ديگه نميشه كاريش كرد !!! رفتم كه براش از اين گرميا بخرم اون خوباش اخه خيلي خوب كار كرده بود برام . همين جوري كه داشتم خيلي ريز انتخاب ميكردم و بر ميداشتم يك خانوم مسني اومد كنارم و گفتش كه جوون انقدر از اين چيزاي زيادي شيرين نخور به كليه هات فشار مياره ميشي مثل نوه من . ازشون پرسيدم كه نوتون چشونه مگه ؟ گفتش كه انقدر چرت و پرت خوردش كه ديگه كيه هاش از كار افتاد و الانم داره دياليز ميكنه . تنها اتفاق خوبي كه افتاد اين بودش كه يكي از فاميلامون بهمون درمانگاه شبانه روزي طبرسي رو معرفي كردن و ما هم از وقتي براي دياليز ميبريمش اونجا عوارض كمتري داره . پس نكن از اين كارا براي خودت ميگم . من كه گرخيده بودم ديگه بيشتر از اون بر نداشتم و همونايي رو كه براي داداشم بردم تازه بين كل خانواده تقسيم كردم . ميدونم زياده روي بود ولي خب ديگه كاريه كه شده .
۱۶:۰۶
- ۱۰۳ بازديد
- ۰ نظر