ثبت نام كلاسشم تموم شد.

يك سري خاطرات جالب

دوشنبه ۲۴ شهریور ۰۴

ثبت نام كلاسشم تموم شد.

سلام ارسلان هستم .

امروز رفته بودم كه براي داداشم كلاس زبان ثبت نام كنم . خب از اونجايي ك بار اولش هست كه ميخواد پاشه و بره كلاس زبان يك مقدار برايش عجيب بود  خيلي عظيت ميكرد و ميگفت كه نمي خوام برم . براي همينم اگر كلاسش براي اين يك مدت جايي باشه كه بهش فشار بيارن ممكنه كلا از هرچي كلاس زبان و زبان و كلا هرچي هست بدش بياد و بزنه سيم آخر . يك مقدار گشتيم كه ببينيم كجا براي اين جور افرادي ك مثل ما يكم شرايطشون خاصه مناسي تره . گشتيم و گشتيم و خب ديدم كه تقريبا همه جا يه جوره . آرشم تصميم براي شد كه اين داداش ما بايد بره كلاس زبان و اگرم جرات داره حرف بزنه . براي همينم ديگه كارو ساده كرديم و رفتم كه همون جايي كه خودم ميرم اسمشو بنويسم . اينجوري هم با خودم ميبرمش همم ميارمش ديگه خيلي اخ جون ميشه .

داشتم مي رفتم كلاس زبانم و همون موقع هم خب ميتونستم برم و داداشمم ثبت نام كنم ديگه خيلي خوشحاللللللللل . بعد از كلاسا بود و منم كه تايم اخرشم و بعد من ديگه مركز بسته ميشه . تا اومدم كه برم براي ثبت نام ديگه همه رفته بودن و من مونده بودم و خانوم پذيرش اونجا . تا قبل اينكه برم پيشش ديدم كه داره با تلفن حرف ميزنه و خيليم ناراحته چون كه يكي از بچه هاي فاميلشون يه مريضي اي داره واستادم تا حرفاشون تموم شه و بعدش كه رفتم ازشون پرسيدم چيزي شده ناراحتين ؟ (اون موقع با هم خيلي راح بوديم)

گفتش كه برادر زادم داره بيماري كليوي داره و بايد دياليز كنه . اين مسئله هم به كل خانواده به معناي واقعي كلمه داره فشار مياره اخه عوارض خيلي بدي داره براش . به خانوم منشي گفتم من يك مركز رو ميشناسم به اسم كلينيك شبانه روزي طبرسي ، خودم كه بيماري خاصي نداشتم كه بخوام تعريف كنم از اونجا ولي دوستان رو كه براي بيماري هاي مختلف بردم اونجا خب خيلي راضي بودن و وقتي مي ديدم مشكلاتشون كمتر شده بود . شما هم يه سري به اونجا بزنيد مشكلي كه نداره . قبول كرد و از اونجايي كه اونقدر ها هم حالش خوب نبود خودم بحث رو سريع تموم كردم و كاراي ثبت نام داداشم رو تموم كرديم . گه ديگه از ترم بعدي پاشه بياد كلاس . 

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.